سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت (حافظ) |
|
|
نوشته شده توسط M.C.
|
19 دي 1387,ساعت 05:21:50 |
زان یار دلنوازم شکریست با شکایت | | گر نکته دان عشقی بشنو تو این حکایت | بی مزد بود و منت هر خدمتی که کردم | | یا رب مباد کس را مخدوم بی عنایت | رندان تشنه لب را آبی نمیدهد کس | | گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت | در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کان جا | | سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت |
چشمت به غمزه ما را خون خورد و میپسندی | | جانا روا نباشد خون ریز را حمایت | در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود | | از گوشهای برون آی ای کوکب هدایت | از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود | | زنهار از این بیابان وین راه بینهایت | ای آفتاب خوبان میجوشد اندرونم | | یک ساعتم بگنجان در سایه عنایت | این راه را نهایت صورت کجا توان بست | | کش صد هزار منزل بیش است در بدایت | هر چند بردی آبم روی از درت نتابم | | جور از حبیب خوشتر کز مدعی رعایت | عشقت رسد به فریاد ار خود به سان حافظ | | قرآن ز بر بخوانی در چارده روایت |
برگزيدن اين صفحه (734) | نقل قول اين مطلب | بيننده: 22645
Powered by AkoComment Tweaked Special Edition v.1.4.6 AkoComment © Copyright 2004 by Arthur Konze - www.mamboportal.com All right reserved Translator and Developed Farsi/Persian By Joomfa Team |